از پهلوانان ایرانی شاهنامه فردوسی پسرگودرز و نوه کشواد زرین کلاه و همچنین پدر فرهاد بود او از شجاعان گیتی بود و در زمان کیخسرو جنگهای مردانهای نمود. وی در جنگهایی که با تورنیان و خاقان چین و جنگهایی که به خونخواهی سیاوش برپا میشد، به فرماندهی گودرز پدر خود و یا رستم شرکت میکرد.
در فارسی و شاهنامه با نام رُهام و در زبان اوستایی رئوهوم یا رئو هائوم است. او همراه کاووس و دیگر پهلوانان به مازندران رفت و گرفتار شد تا رستم آنان را رهانید. در جنگهایی هم که به خونخواهی سیاوش انجام شد حضور داشت. از کارهای مهم او کشتن بارمان تورانی در جنگ دوازده رخ است. در شاهنامه رُهام به همراه بسیاری دیگر از پهلوانان همانند برادرش گیو و برادرزادهاش بیژن پس از عروج کیخسرو به آسمان در توفان برف ناپدید میشود. و همچنین نام سرپرست پیروز، پسر یزدگرد یکم که از خانواده مهران بود.
بعد از مرگ یزدگرد وقتی که پسر بزرگ یزدگرد هرمز سوم در سال ۴۵۷ - ۴۵۹ م به تخت سلطنت نشست برادر کوچک هرمز یعنی پیروز یا فیروز به کمک ملازم و سرپرستش رهام در جنگی که بین دو برادر در گرفت پس از اینکه هرمز سوم به دست رهام کشته شد که یکی دیگر از عوامل پیروزی برادر کوچتر مورد حمایت بودن وی از طرف موبدان و نجبا بود، پیروز اول در سال ۴۵۹ - ۴۸۳ م به تخت سلطنت تکیه زد لازم به ذکر است در مدت جنگ دو برادر مادرشان دینگ در تیسفون سلطنت میکرد. (منبع:زرین کوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران)
در پارسی
رهام(roham): پرندهای که شکار نشود، پرنده شکست ناپذیر.(در پارسی).
رهام(raham): رها، آزاد (منبع:لغتنامه دهخدا، منتهی الارب، ناظم الاطباء، آنندراج و از اقرب الموارد.)
رهام(roham): قطرات لطیف باران ، باران نم نم ، باران روشن ، لطافت باران
در اوستایی
شراب با شکوه.(در اوستایی) نظر به توصیف می دوستی رهام، نام وی مرکب از رئو (با شکوه در زبان اوستایی که از شاخهٔ شرقی زبانهای ایران باستان است) و هئومه یا هوم ویا هائوما .(سپندترین و مقدسترین گیاه نزد ایرانیان و هندوان باستان که از آن شراب مقدسی به همین نام میساختند که پادشاهان هخامنشی در جشن مهرگان از آن مینوشیدند و پایکوبی میکردند)، پیتمه هوم (هوم/سپیتمه جمشید/ پدر سپیتاک زرتشت/ داماد و ولیعهد آستیاگ) در پهلوی همان گودرز کشوادگان در در شاهنامه فردوسی است. در شاهنامه فردوسی گودرز کشوادگان به ظن یا از روی اخبار اساطیری کهن صاحب درفش شیر نشان معرفی شدهاست.
رئو+هوم=رئوهام=رُهام
به ترکی چوان ناله بشنید هوم | پرستش رها کرد و بگذارد بوم | |
چنین گفت کاین ناله هنگام خواب | نباشد مگر بانگ افراسیاب |
درعربی
(رُهام-roham)عدد بسیار.
(رهام-riham)در کشورهای عرب زبان اسمی شبیه همین اسم (رهام-Riham) ولی با تلفظ ریهام Reeham یا رهام reham است که در عربی 'ضوء المطر' یعنی 'باران روشن'، و هچنین 'خفیف المطر' که به فارسی 'باران نم نم یا باران اسپری شده' معنا میدهد.
(منابع: لغت نامه دهخدا، منتهی الارب، ناظم الاطباء، آنندراج، اقرب الموارد، اوستا کهنترین سرودهای ایرانیان جلیل دوستخواه) - نقل از ویکی پدیا فارسی